باران نیلوفر

سلام دوستان نیلوفر هستم از اینکه به وبلاگ خودتون سر زدید خوشحالم , نظرتون واسم خیلی مهمه پس یادتون نره mer29+1

 

 

نمیدانم چرا امشب دل نیلوفری پژمرد,چرا پروانه عشقی درون پیله اش افسرد,نمیدانم چرا

 

بی خانه و تنها چرا بی همزبان باشم؟ نمیدانم کدامین دل برایم تنگ می گردد؟

+نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1398برچسب:,ساعت1:40توسط نیلوفر | |

 

" اکنون در مکانی هستید که افکار و اعمالتان در چند سال اخیر شما را به

آنجا آورده است.

آتچه در ده بیست سال آینده تجربه خواهید کرد متاثر از

کارهایی است که همین امروز انجام میدهید."

 

+نوشته شده در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:,ساعت18:21توسط نیلوفر | |

از مرز خوای می گذشتم


سایه تاریک یک نیلوفر


روی همه این ویرانه فرو افتاده بود


کدامین باد بی پروا


دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد ؟


در پس درهای شیشه ای رویاها


در مرداب بی ته آیینه ها


هر جا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم


یک نیلوفر روییده بود


گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت


و من در صدای شکفتن او


لحظه لحظه خودم را می مردم


بام ایوان فرو می ریزد


و ساقه نیلوفر بر گرد همه


ستونها می پیچد


کدامین باد بی پروا


دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد ؟


نیلوفر رویید


ساقه اش از ته خواب شفافم سر کشید


من به رویا بودم


سیلاب بیداری رسید


چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم


نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود


در رگهایش من بودم که


می دویدم


هستی اش درمن ریشه داشت


همه من بود


کدامین باد بی پروا


دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟

 

+نوشته شده در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:نیلوفر,ساعت18:5توسط نیلوفر | |

دلم می خواهد زن باشم!

 


تقدیم به همه زنان و مردان  ، چه روشن ضمیر و آگاه

 

چه دربند و اسیر افکار سیاه ....


تقدیم به همه ...

 

چه آنهائی که می دانند  ، چه آنهائی که نمی دانند ...

 

آنهائی که اقرار می کنند و آنانی که انکار .... سین . جیم

 

 


من به زنِ وجودم افتخار مي کنم


دلم می خواهد زن باشم... یک زن آزاد... یک زن آزاده


من متولد می شوم، رشد می کنم


 تصمیم می گیرم و بالا می روم.

 

 


 من گیاه و حیوان نیستم. جنس دوم هم نیستم.


 من یک روح متعالی هستم؛ تبلوری از مقدس ترین ها !


ـ من را با باورهایت تعریف نکن ! بهتر بگویم تحقیر نکن!


ـمن آنطور که خود می پسندم لباس می پوشم


قرمز، زرد، نارنجی ، برای خودم آرایش می کنم گاهی غلیظ


می رقصم- گاه آرام ، گاه تند،


می خندم بلند بلند بی اعتنابه اینکه بگویند جلف است یا هر چیز دیگر...


 برای خودم آواز می خوانم حتی اگرصدایم بد باشد و فالش بخوانم،


 آهنگ میزنم و شاد ترین آهنگ ها را گوش می دهم،


مسافرت میروم حتی تنهای تنها ...


.حرف می زنم، یاوه می گویم و گاهی شعر،


 اشک می ریزم! من عشق می ورزم......ـمن می اندیشم...


من نظرم را ابراز می کنم حتی اگر بی ادبانه باشد و مخالف میل تو،


 فریاد می کشم و اگر عصبانی شوم دعوا می کنم...


  حتی اگر تمام این ها باآنچه تو از مفهوم یک زن خوب

 

در ذهن داری مغایر باشد.

 


 
زن من یک موجود مقدس است؛


نه از آن ها که تو در گنجه می گذاریشان یا در پستوقایم می کنی


تا مبادا چشم کسی به آن بیفتد.


نه بدنش و نه روحش را نمی فروشد،حتی اگر گران بخرند.


 اما هر دو را هر وقت دوست داشته باشد هدیه می دهد؛


به هرکه بخواهد، هر جا 
 

 


زن من یک موجود آزاد است.


 اما به هرزه نمی رود.


 نه برای خاطر تو یا حرف دیگری؛


به احترام ارزش و شأن خودش.


 با دوستانش، زن و مرد، هر جایی بخواهد می رود،


 حتی به جهنم!


 
زن من یک موجود مستقل است.


نه به دنبال تکیه گاه می گردد که آویزش شود،


 نه صندلی که رویش خستگی در کند


 و نه نردبان که از آن بالا برود.


 

 
زن من به دنبال یک همسفر است،


 یک همراه، شانه به شانه.


 گاه من تکیه گاه باشم گاه او.


 گاه من نردبان باشم ،


 گاه او.


 مهر بورزد و مهر دریافت کند.

 


 

زن من کارگر بی مزد خانه نیست


 که تمام وجودش بوی قورمه سبزی بدهد


و دست هایش همیشه بوی پیاز داغ؛


 که بزرگترین هنرش گلدوزی کردن و دمکنی دوختن باشد.


 روزهابشوید و بساید


 و عصرها جوراب ها و زیر پوش های شوهرش را وصله کندـ

 


 
زن من این ها نیست که حتی اگر تو به آن بگویی کد بانو!!!!


در خانه ی زن من کسی گرسنه نیست ،


بچه ها بوی جیش نمی دهند،


 لباس ها کثیف نیستند و همیشه بوی عطر غذا جریان دارد؛ 


 اگر عشق باشد، اگر زندگی باشد!

 


 

زن من یک موجود سنگیِ بی احساس و بی مسئولیت هم نیست؛


 ظرافتش، محبتش، هنرش،فداکاریش ، شهوتش و احساسش را آنگونه

 

که بخواهد خرج می کند؛ برای آنهایی که لایق آن هستند.ـ


 
زن من تا جایی که بخواهد تحصیل می کند، کارمی کند،


در اجتماع فعال است و برای ارتقاء خویش تلاش می کند.


 نه مانع دیگران می شود و نه اجازه می دهد دیگران اورا از حرکت بازدارند.


گاهی برای همراهی سرعتش را کم می کند


 اما از حرکت باز نمیایستد.


دستانش پر حرارتند و روحش پر شور؛

 


 
من یک زنم ...


 نه جنس دوم...


 نه یک موجود تابع...


 نه یک ضعیفه ...


 نه یک تابلوی نقاشی شده،


 نه یک عروسک متحرک برای چشم چرانی،


نه یک کارگر بی مزد تمام وقت،


نه یک دستگاه جوجه کشی.

 


 

من سعی می کنم آنگونه که می اندیشم باشم ،


 بی آنکه دیگری را بیازارم...


 فرای تمام تصورات کور،


هنجارهای ناهنجار، تقدسات نامقدس!

 


 
باور داشته باش من هم اگر بخواهم می توانم خیانت کنم،


 بی تفاوت و بی احساس باشم،


 بی ادب و شنیع باشم،


 بی مبالات و کثیف باشم.


 اگر نبوده ام و نیستم ،


نخواسته ام و نمی خواهم.ـ

 


 
آری؛ زن من عشق می خواهد و عشق می ورزد،


 احترام می خواهد و احترام می کند.
 
من به زن وجودم افتخار می کنم،


 هر روز و هر لحظه ...


 من به تمام زنان آزاده وسربلند دنیا افتخار می کنم


 و به تمام مردانی که یک زن را اینگونه می بینند


 و تحسین می کنند

 

 


آری؛ زن من عشق می خواهد و عشق می ورزد،

 

احترام می خواهد و احترام می کند.

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,ساعت2:24توسط نیلوفر | |

وقتی کسی را دوست دارید

وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن

به او باعث شادی و آرامشتان می شود


وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که

هستید، احساس امنیت می کنید.


وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش،

ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید.


وقتی کسی را دوست دارید، زمانی که در

کنارش راه می روید احساس غرور می کنید.


وقتی کسی را دوست دارید، تحمل

دوری اش برایتان سخت و دشوار است.

وقتی کسی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین

منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست.


وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون

او زیستن برایتان دشوار است.


وقتی کسی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات

عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید.


وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید برای

خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید.


وقتی کسی را دوست دارید، هر چیزی را

که متعلق به اوست، دوست دارید.


وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست

می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید.

وقتی کسی را دوست دارید، برای دیدن

مجددش لحظه شماری می کنید.


وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از

خواسته های خود برای شادی او بگذرید.


وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او

بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید.


وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هر

جایی بروید فقط او در کنارتان باشد.


وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه

برایش احترام خاصی قائل هستید.


وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان

آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند.


وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و

بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد.


وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه

می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید.


وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و

محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید.


وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست.


وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست.

وقتی کسی را دوست دارید، در دل زمستان

هم احساس بهاری بودن دارید.


به راستی دوست داشتن چه زیباست، این طور نیست ؟

 

+نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,ساعت1:42توسط نیلوفر | |

هیچکس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهاییم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بیکس ماندنم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهانیم را حس نکرد
آنکه با آغاز من مانوس بود
لحظه پایانیم را حس نکرد

+نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,ساعت1:35توسط نیلوفر | |

 

شروط ضمن عقد را فراموش نکنيد


نیلوفر


  
  ازدواج يک قرارداد است که حقوق و تکاليفي را بر دوش مرد و زن قرار مي دهد، اما رسوم حاکم بر جامعه باعث شده ما کمتر به اين مساله توجه کنيم. همه اوايل ازدواج توجه شان به حاشيه هاي ازدواج است: خواستگاري و مراسم عروسي، جهيزيه و... هيچ کس توجه نمي کند که پاي يک قرارداد و عقد را دارند امضا مي کنند و بايد ببينند اين قرارداد چه تعهداتي را بر دوش شان مي گذارد.
    
    متاسفانه در کشور ما بيشتر مردم عادت دارند نخوانده پاي قراردادها را امضا کنند، اين مساله در ازدواج بيشتر هم اتفاق مي افتد و بيشتر اوقات دختر و پسري که مي روند براي ازدواج همان موقع که سند ازدواج شان مي خواهد امضا شود سند نکاحيه را که شرايط در آن نوشته شده براي اولين بار مي بينند و امضا مي کنند و آن موقع هم زياد از مفاد سند ازدواج سر درنمي آورند، چون از طرفي اصطلاحات فني و حقوقي است و از طرف ديگر آن موقع دو طرف در حال و هواي ديگري هستند و هر دو طرف مقابل را فرشته مي بينند و اصلاً فکر اين را نمي کنند که ممکن است اتفاقي بيفتد و همين جوري بندها را پشت سر هم امضا مي کنند. برخي نيز که آگاه به موضوع هستند هم (که معمولاً اين آگاهي از طرف مردها است) افرادي اند که يک تجربه ازدواجي داشته اند يا اينکه در خانواده شان به خاطر اين بندها مشکلي پيش آمده و حالاحواس شان هست که امضا نکنند يا بکنند. ولي عموماً همه زير اين بندها را امضا مي کنند و وقتي مشکلات کم کم خودشان را نشان مي دهند تازه آن موقع است که مي فهمند با ازدواج يکسري مسووليت هايي در قبال هم داشته اند و قانونگذار اينها را به آنها تکليف کرده است، حالاچه عادلانه و چه غيرعادلانه. اين اختيارات وسيع آقايان و حقوق کم خانم ها، هرچه هست قانونگذار اينها را قرار داده و طرفي هم که اينها به نفعش هست به بهترين وجه از آن استفاده مي کند. عقد ازدواج از جمله عقدهاي معين و لازم در قانون مدني است و به خاطر اينکه اين عقد ارتباط با خانواده و تولد فرزند دارد قانونگذار حمايت هاي خاص و شرايط خاصي را براي طرفينش قرار داده است. در اين عقد لازم معين، ايجاب کننده زن است، يعني زن اعلام مي کند که من مي خواهم ازدواج کنم و مرد قبول کننده است ولي در جامعه ما چون مردها معمولاً به خواستگاري مي روند فکر مي کنيم که ايجاب کننده مرد است.
    
    بر اساس قوانين مدني ايران اين حقوق و تکاليف به صورت برابر بين زن و شوهر تقسيم نمي شود و در واقع زن به موجب عقد ازدواج بسياري از حقوق مدني و معنوي خود همچون حق سفر، اشتغال، انتخاب مسکن، ولايت بر فرزندان و جدايي از همسر را از دست مي دهد و در قبال آن حقوق مادي همچون مهريه و نفقه را به دست مي آورد که در بسياري از موارد دستيابي به اين حقوق مادي هم با مشکل همراه است، براي رفع اين نابرابري و براي اينکه يک تعادلي بين اين حقوق و تکاليف برقرار شود مي توانيم از شروط ضمن عقد استفاده کنيم، يعني زن و شوهر يک سري مسائل مورد توافق خودشان را که قانون در مورد آنها ساکت است يا نظر قانون در آن زمينه مورد پذيرش آنها نيست ولي مطابق خود قانون توافق خلاف آن هم ممکن است، در سند ازدواج به عنوان شروط ضمن عقد ثبت کنند. با همه اينها شروط ضمن عقد اما هنوز در جامعه ما رايج نشده اند و حتي بسياري از افراد تحصيلکرده هم از آن استفاده نمي کنند چون متاسفانه اولاً همه جامعه از اين شروط آگاه نيستند و نمي دانند که چنين شروطي را مي توانند بگذارند، دوماً هم اينکه وقتي ما مي گوييم از اين شروط استفاده کنيد بسياري مي گويند ما اول زندگي بياييم و شرط بگذاريم، اصلاً زندگي که با شرط و شروط باشد بهتر است که شروع نشود. در حالي که همين افراد اگر بروند عقدنامه را بخوانند مي بينند هر 12 موردي که زن و مرد براي عقد پايش را امضا مي کنند شروطي است که مرد به زن وکالت مي دهد با اثبات آن شرايط براي طلاق وکالت داشته باشد، يعني ما آن 12 مورد را براي ازدواج امضا نمي کنيم براي طلاق امضا مي کنيم. پس ما اين همه شرط و شروط مي گذاريم چه فرقي مي کند که چند بند ديگر هم اضافه کنيم؟ اين شروط که شامل حق مسکن، کار، تحصيل، طلاق، تقسيم دارايي هاي مشترک در هنگام جدايي و حضانت فرزندان است بايد در هنگام عقد نکاح در دفترخانه ثبت اسناد رسمي در قباله ازدواج ثبت شود.
    
    اين شروط بايد با عبارات حقوقي معيني در عقدنامه نوشته شود و در صورت ذکر نشدن برخي عبارات خاص حقوقي از حيث اعتبار خارج است و نمي توان به آنها استناد کرد.
    
    1- زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکيل به غير مي دهد تا زوجه در هر زماني که بخواهد از جانب زوج اقدام به متارکه کرده و از قيد زوجيت خود را رها کند، به هر طريق اعم از اخذ يا بذل مهريه.
    
    2- زوجه اجازه دارد از هم اکنون هرگاه خواست به خارج از کشور برود و نياز به اجازه مجدد زوج ندارد، چه براي اخذ يا تمديد يا تجديد گذرنامه و اين اجازه دائمي است.
    
    3- زوجه حق ادامه تحصيل تا هر مرحله يي که لازم بداند و در هر مکان و محلي که ايجاب کند مخير است.
    
    4- زوج، زوجه را در انتخاب هر شغلي که مايل باشد و هر کجا که بتواند کار کند، مخير مي کند و اجازه مي دهد که مشغول به کار شود. 
    
    5- زوج و زوجه متعهد مي شوند هنگام جدايي اعم از اينکه متارکه به درخواست مرد باشد يا به درخواست زن کليه دارايي که بعد از ازدواج دائم زوجين به دست مي آورند بين آنها به مناصفه تقسيم شود.
    
    6- حق انتخاب مسکن و تعيين شهر يا محلي که زندگي مشترک در آنجا ادامه پيدا کند با زوجه خواهد بود.
    
    7- اگر در آينده زوجين داراي فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از کشور نيازي به اذن پدر ندارند. با همه اينها بايد به ياد داشته باشيم که شروط ضمن عقد تنها يک راهکار موقت است براي مشکل نابرابري حقوقي که زن و مرد با ازدواج به آن دچار مي شوند: راهکار موقتي که تا بازنگري و اصلاح قوانين خانواده مي تواند کفه ترازوي ازدواج را براي زن و مرد برابر کند.

+نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,ساعت1:14توسط نیلوفر | |

یادمان باشد که همیشه ذره ای حقیقت پشت هر “فقط یه شوخی بود

کمی کمی کنجکاوی پشت “همینطوری پرسیدم

قدری احساسات پشت “به من چه اصلا

مقداری خرد پشت “چه میدونم

واندکی درد پشت “اشکالی نداره” وجود دارد

+نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,ساعت1:10توسط نیلوفر | |