باران نیلوفر

سلام دوستان نیلوفر هستم از اینکه به وبلاگ خودتون سر زدید خوشحالم , نظرتون واسم خیلی مهمه پس یادتون نره mer29+1

 

" اکنون در مکانی هستید که افکار و اعمالتان در چند سال اخیر شما را به

آنجا آورده است.

آتچه در ده بیست سال آینده تجربه خواهید کرد متاثر از

کارهایی است که همین امروز انجام میدهید."

 

+نوشته شده در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:,ساعت18:21توسط نیلوفر | |

از مرز خوای می گذشتم


سایه تاریک یک نیلوفر


روی همه این ویرانه فرو افتاده بود


کدامین باد بی پروا


دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد ؟


در پس درهای شیشه ای رویاها


در مرداب بی ته آیینه ها


هر جا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم


یک نیلوفر روییده بود


گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت


و من در صدای شکفتن او


لحظه لحظه خودم را می مردم


بام ایوان فرو می ریزد


و ساقه نیلوفر بر گرد همه


ستونها می پیچد


کدامین باد بی پروا


دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد ؟


نیلوفر رویید


ساقه اش از ته خواب شفافم سر کشید


من به رویا بودم


سیلاب بیداری رسید


چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم


نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود


در رگهایش من بودم که


می دویدم


هستی اش درمن ریشه داشت


همه من بود


کدامین باد بی پروا


دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟

 

+نوشته شده در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:نیلوفر,ساعت18:5توسط نیلوفر | |